عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم از مطالب خوشتون آمده باشد و از آن لذت برده باشید.در صورت تمایل در نویسندگی وبلاگ در قسمت نظرات برامون بنویسید. مدیریت وبلاگ" امیر حسین رحیم نظری"

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان MEGA WEB و آدرس megaweb.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 608
:: کل نظرات : 23

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1548
:: باردید دیروز : 1165
:: بازدید هفته : 3488
:: بازدید ماه : 5430
:: بازدید سال : 77302
:: بازدید کلی : 261779

RSS

Powered By
loxblog.Com

انشاي دانش آموز
دو شنبه 29 خرداد 1391 ساعت 10:3 | بازدید : 1397 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

 

ما حيوانات را خيلي‌ دوست داريم، بابايمان هم همينطور. 
ما هر روز در مورد حيوانات حرف مي‌زنيم ، بابايمان هم همينطور. 
بابايمان هميشه وقتي‌ با ما حرف مي زند از حيوانات هم ياد مي‌کند، 
مثلا امروز بابايمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداري که نشستي پاي تلوزيون؟ 
و هر وقت ما پول مي خواهيم مي گويد؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
 
چند روز پيش وقتي‌ ما با مامانمان و بابايمان مي رفتيم خونه عمه زهرا يک تاکسي داشت مي زد به پيکان بابايمان.
بابايمان هم که آن روي سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ 
مگه کوري گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته يابو، پياده مي شم همچين مي زنمت که به خر بگي‌ زن دايي، 
بابايمان هم گفت: برو بينيم بابا جوجه و عين قرقي پريد پايين 
ولي‌ آقاهه از بابايمان خيلي‌ گنده تر بود و بابايمان را مثل سگ کتک زد. 
بعدش مامانمان به بابايمان گفت؛ مگه کرم داري ؟؟؟آخه ، خرس گنده مجبوري عين خروس جنگي بپري به مردم؟

ما نتيجه مي گيريم که خيلي‌ خوب شد که ما در ايران به دنيا آمديم تا بتونيم هر روز از اسم حيوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنيم و  در موردشان حرف بزنيم و  و نمي دانيم اگر در ايران به دنيا نيامده بوديم چه کاری بايد مي کرديم.
 

 



:: موضوعات مرتبط: جالب! , ,
:: برچسب‌ها: انشا , ما حیوانات را دوست داریم , ,
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
انشاي دانش آموز
شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 16:6 | بازدید : 1880 | نوشته ‌شده به دست AMIR HOSSEIN | ( نظرات )

 

ما حيوانات را خيلي‌ دوست داريم، بابايمان هم همينطور. 
ما هر روز در مورد حيوانات حرف مي‌زنيم ، بابايمان هم همينطور. 
بابايمان هميشه وقتي‌ با ما حرف مي زند از حيوانات هم ياد مي‌کند، 
مثلا امروز بابايمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداري که نشستي پاي تلوزيون؟ 
و هر وقت ما پول مي خواهيم مي گويد؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
 
چند روز پيش وقتي‌ ما با مامانمان و بابايمان مي رفتيم خونه عمه زهرا يک تاکسي داشت مي زد به پيکان بابايمان.
بابايمان هم که آن روي سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ 
مگه کوري گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته يابو، پياده مي شم همچين مي زنمت که به خر بگي‌ زن دايي، 
بابايمان هم گفت: برو بينيم بابا جوجه و عين قرقي پريد پايين 
ولي‌ آقاهه از بابايمان خيلي‌ گنده تر بود و بابايمان را مثل سگ کتک زد. 
بعدش مامانمان به بابايمان گفت؛ مگه کرم داري ؟؟؟آخه ، خرس گنده مجبوري عين خروس جنگي بپري به مردم؟

ما نتيجه مي گيريم که خيلي‌ خوب شد که ما در ايران به دنيا آمديم تا بتونيم هر روز از اسم حيوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنيم و  در موردشان حرف بزنيم و  و نمي دانيم اگر در ايران به دنيا نيامده بوديم چه کاری بايد مي کرديم.
 

 



:: موضوعات مرتبط: جالب! , ,
:: برچسب‌ها: انشا , دانش آموز , ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

تعداد صفحات : 21
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد